اثر کاربرد تلفیقی کودهای شیمیایی، آلی و زیستی بر برخی صفات مرفوفیزیولوژیکی برنج (Oryza sativa L.) رقم طارم هاشمی
نرگس مصلحی1، یوسف نیکنژاد2، هرمز فلاحآملی3 و نوراله خیری*4
1) دانشآموختهی کارشناسی ارشد، گروه زراعت، واحد آیت الله آملی، دانشگاه آزاد اسلامی، آمل، ایران.
2 و 3) استادیارگروه زراعت، واحد آیت الله آملی، دانشگاه آزاد اسلامی، آمل، ایران.
4) باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، واحد آیت الله آملی، دانشگاه آزاد اسلامی، آمل، ایران.
* نویسنده مسئول: Norollah.kheyri@yahoo.com
تاریخ دریافت: 07/06/94 تاریخ پذیرش: 10/09/94
چکیده
بهمنظور بررسی اثر تلفیق کودهای شیمیایی، آلی و زیستی بر برخی صفات مرفوفیزیولوژیکی برنج رقم طارم هاشمی، این آزمایش بهصورت طرح بلوکهای کامل تصادفی با هشت تیمار و سه تکرار در سال93-1392 در مزرعه تحقیقاتی واقع در شهرستان آمل اجرا شد. تیمارهای آزمایش عبارت بودند از: T1: شاهد یا عدم مصرف کود، T2: مصرف کود نیتروژن، T3: مصرف کود دامی، T4: کاربرد باکتری آزوسپیریلوم، T5: کود دامی+ آزوسپیریلوم، T6:کود نیتروژن+ کود دامی، T7: کودنیتروژن+ باکتری آزوسپیریلوم وT8 : کودنیتروژن+ کود دامی+ باکتری آزوسپیریلوم. نتایج نشانداد که اثر تیمارهای آزمایشی بر تمامی صفات مورد مطالعه معنیدار بود. تیمار T7، بالاترین ارتفاع بوته و بیشترین تعداد دانه پر در خوشه را داشت. بیشترین تعداد خوشه در بوته مربوط به تیمارهای T6و T7بود. کمترین تعداد گلچه عقیم در خوشه در تیمارهای T7 و T8 مشاهده شد. در بین تیمارها، تیمار T5 بیشترین وزن هزار دانه (97/25 گرم) و شاخص برداشت (30/65 درصد) را به خود اختصاص داد. بیشترین طول خوشه متعلق به تیمارهای T4، T5 و T6 بود. بیشترین عملکرد بیولوژیک (7812 کیلوگرم در هکتار) و نیتروژن کاه (67/15 کیلوگرم در هکتار) در تیمار T6 مشاهده شد. بیشترین میزان عملکرد دانه و نیتروژن ذخیره شده در دانه نیز به ترتیب با میانگینهای 4298 و 34/58 کیلوگرم در هکتار متعلق به تیمار T8 بود.
واژههای کلیدی: آزوسپیریلوم، برنج، کود دامی و نیتروژن.
مقدمه
نیتروژن یکی از مهمترین عناصر پرمصرف در گیاه میباشد و کمبود این عنصر در اکثر مزارع مشاهده میشود. بنابراین کود نیتروژن یکی از پرمصرفترین کودها در مزارع است که بهصورت شیمایی، آلی و زیستی استفاده میگردد (غیور و کرمزاده، 1381). هر چند استفاده از کودهای معدنی ظاهراً سریعترین راه برای تأمین حاصلخیزی خاک به شمار میرود، ولی هزینههای زیاد مصرف کود همراه با آلودگی و تخریب محیط زیست و منابع آب و خاک، نگران کننده است (دیوسالار و همکاران، 1390). یکی از راههای بهبود کارآیی مصرف کودهای نیتروژنه و کاهش تلفات آن، مصرف همزمان کودهای آلی و زیستی با کودهای شیمیایی است. کودهای زیستی، کودهای طبیعی هستند که شامل باکتریها (آزوسپیریلوم و ازتوباکتر)، قارچها (میکوریزا) جلبکها (جلبکهای سبز- آبی) و غیره میباشند که نقش مهمی را در تغذیه گیاه و سلامت خاک به عهده دارند (Board, 2004). از جمله این کودهای زیستی، باکتریهای آزوسپیریلوم میباشند که بهدلیل پراکنش وسیع جغرافیایی، گستردگی دامنه گیاهان میزبان و به ویژه توان برقراری ارتباط همیاری با گیاهان مهم زراعی مانند برنج و گندم توجه بیشتری را به خود جلب نموده است (Bashan and Holguin, 1997). نتایج بسیاری از مطالعه ها نشان میدهد که حضور باکتری در ریزوسفر و اندوریزوسفر گیاه میزبان، آثار معنیداری در بهبود شاخصهای مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی گیاه و در نتیجه ازدیاد محصول پدید میآورد، بهگونهای که میتوان رابطه متقابل برنج با آزوسپیریلوم را از جهت آثار مفید باکتری بر رشد گیاه، قابل قیاس با همزیستی لگوم و ریزوبیوم دانست (Egamberdiyeva et al., 2004). مطالعات نشان داده که باکتریهای محرک رشد بهطور مستقیم از طریق تثبیت بیولوژیک نیتروژن، تولید هورمونهای رشد (Turan et al., 2006)، و افزایش میزان جذب و دسترسی به مواد غذایی (Pedraza et al., 2009) مؤثر میباشند و حتی به عنوان مکمل و جایگزین کودهای شیمیایی شناخته میشوند (نظارت و غلامی، 1388؛ دامغانی و همکاران، 1389). کودهای آلی از جمله کودهای حیوانی قادرند علاوه بر تأمین بخشی از مواد غذایی مورد نیاز گیاه (Turgut et al., 2005)، سبب بهبود رشد و عملکرد گیاه شوند (Kramer et al., 2002). کود دامی حاوی مقادبر قابل توجهی عناصر غذایی است که حفظ این عناصر غذایی از هنگام تولید تا زیر خاک بردن آنها، هم از جهت زیست محیطی (مرادی و امینیان، 1391) و هم از جهت اقتصادی مهم است. کاربرد کودهای دامی در نظامهای زراعی میتواند ماده آلی خاک را افزایش دهد، که خود ممکن است سبب افزایش کارآیی مصرف نیتروژن برای گیاهان زراعی شود (کامکار و همکاران، 1390). گزارش شده که با کاربرد تلفیقی کودهای زیستی و شیمیایی، عملکرد تریتیکاله (کمری و همکاران، 1393)، ذرت دانهای (عیدیزاده و همکاران، 1390) و ارقام گندم نان (ملکی و همکاران، 1389) افزایش معنیداری داشته است. محققان بیان نمودند که تلقیح بذور به وسیله سویههای مختلف باکتری آزوسپیریلوم همراه با مصرف کود نیتروژن، عملکرد دانه را به طور معنیداری نسبت به شاهد افزایش داد (ابراهیمی و همکاران، 1390؛ Pedraza et al., 2009؛ Khorshidi et al., 2011). کاربرد ترکیبی کودهای آلی و غیر آلی منجر به پایداری عملکرد دانه برنج میگردد (Bagayoko, 2012). گزارش ها حاکی از آن است که کاربرد تلفیقی مکملهای کود آلی و کود شیمیایی کامل باعث افزایش عملکرد دانه به میزان 5/20 درصد در مقایسه با تیمار مصرف مکملهای کود آلی به تنهایی گردید (عاشوری و همکاران، 1392). نتایج بهدست آمده توسط Gang و همکاران (2008) نیز نشان داد که با کاربرد تلفیقی کود شیمیایی کامل و کود دامی (NPKM)، عملکرد دانه بهطور معنیداری افزایش یافت. Rajasekaran و همکاران (2015) با مطالعه اثرهای کودهای شیمیایی، آلی و زیستی بر رشد و جوانهزنی برنج اظهار نمودند که کاربرد تلفیقی باکتریهای آزوسپیریلوم و باسیلوس در افزایش درصد جوانهزنی، رشد ریشه و ساقه برنج، مؤثرتر از مصرف هر یک از کودهای زیستی، شیمیایی و دامی به تنهایی بوده است. بنابراین، این تحقیق با هدف بررسی تأثیر تلفیقی کاربرد کودهای دامی، زیستی و شیمیایی نیتروژن عملکرد دانه برنج رقم طارم هاشمی اجرا گردید.
مواد و روش ها
این آزمایش در سال زراعی 93-1392، در مزرعه تحقیقاتی واقع در شهرستان آمل با موقعیت طول جغرافیایی 52 درجه و 23 دقیقه طول شرقی و 36 درجه و 28 دقیقه عرض شمالی و ارتفاع 78 متر از سطح دریا اجرا گردید. جهت تعیین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک مزرعه، قبل از اجرای طرح از عمق 0 تا 30 سانتیمتری خاک نمونهای مرکب تهیه گردید (جدول 1 و 2).
جدول 1: برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در عمق 30-0 سانتیمتری محل انجام آزمایش
بافت خاک
|
هدایت الکتریکی
(دسی زیمنس بر متر)
|
اسیدیته گل اشباع
|
کربن آلی
(درصد)
|
نیتروژن کل
(درصد)
|
فسفر قابل جذب
(میلیگرم بر کیلوگرم)
|
پتاسیم قابل جذب
(میلیگرم بر کیلوگرم)
|
شن
(درصد)
|
سیلت
(درصد)
|
رس
(درصد)
|
لوم سیلتی
|
2/0
|
74/7
|
97/4
|
49/0
|
91/7
|
42/96
|
56
|
24
|
20
|
جدول 2: برخی از خصوصیات شیمیایی کود دامی (گاوی) مورد آزمایش
اسیدیته کل
|
هدایت الکتریکی
|
ازت کل
|
کربن آلی
|
فسفر کل
|
پتاس کل
|
روی
|
آهن
|
مس
|
منگنز
|
سرب
|
pH))
|
(دسی زیمنس بر متر)
|
(درصد)
|
(درصد)
|
میلیگرم بر کیلوگرم
|
3/7
|
7/7
|
88/1
|
8/23
|
81/0
|
10/2
|
65
|
7853
|
25
|
433
|
18
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
آزمایش به صورت طرح بلوکهای کامل تصادفی با هشت تیمار و سه تکرار روی برنج رقم طارم هاشمی انجام گردید. تیمارهای آزمایش عبارت بودند از:T1: شاهد (عدم مصرف کود دامی، نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم)، T2: مصرف کود نیتروژن، T3: مصرف کود دامی (گاوی)، T4: کاربرد باکتری آزوسپیریلوم، T5: کود دامی+ باکتری آزوسپیریلوم، T6: کود نیتروژن+ کود دامی، T7: کود نیتروژن+ باکتری آزوسپیریلوم و T8: کود دامی+ نیتروژن+ باکتری آزوسپیریلوم. مزرعه آزمایشی در سال زراعی قبل زیر کشت برنج قرار داشت و در اواسط فروردین نسبت به احداث خزانه و بذرپاشی اقدام گردید. همزمان با عملیات داشت در خزانه، مزربندی، تسطیح و مالهکشی زمین اصلی انجام گرفت. برای جلوگیری از تبادل کودی بین تیمارهای مختلف، مرز بین کرتها به عرض و عمق 40 سانتیمتر با پوشش پلاستیکی عایقبندی شد. مصرف کودهای فسفاته و پتاسیمی بهترتیب از منابع سوپرفسفات تریپل و سولفات پتاسیم بهمیزان 100 کیلوگرم در هکتار بهصورت پایه (قبل از نشاکاری) و مصرف کود نیتروژن نیز بهمیزان 46 کیلوگرم در هکتار نیتروژن خالص در سه مرحله؛ قبل از نشاکاری (50 درصد کود مصرفی)، پنجهزنی (25 درصد) و ظهور خوشه (25 درصد) با توجه به آزمون خاک، در تمام کرتهای آزمایش به صورت یکنواخت انجام گردید. کود دامی بهصورت کود گاوی پوسیده به میزان 5 تن در هکتار در کرتها مورد استفاده قرار گرفت. باکتری تثبیت کننده نیتروژن (آزوسپیریلوم) از گونه لیپوفروم (Azospirillum Lipoferum) و به مقدار 108×2 باکتری در سانتیمتر مکعب بود که از مؤسسه تحقیقات آب و خاک تهیه گردید. قبل از نشاکاری، ریشه نشاها با آب شستشو گردیده و سپس محلول آزوسپیریلوم از طریق مه پاش به ریشهها تلقیح گردید. جهت تلقیح، 6 لیتر آزوسپیریلوم لیپوفروم با 9 لیتر آب مقطر (5/1 برابر حجم اولیه باکتریها) به حجم رسانیده شد (ابراهیمی و همکاران، 1390). سپس، نشاهای تلقیح شده به فواصل 25×25 سانتیمتر و در کرتهایی به ابعاد 4×3 متر نشاگردید. برای مبارزه با علفهای هرز، در دو مرحله (14 و 28 روز پس از نشاکاری) وجین به صورت دستی انجام گرفت. برای جلوگیری از خسارت کرم ساقهخوار برنج، سمپاشی با حشرهکش دیازینون با غلظت یک در هزار صورت گرفت. در مرحله رسیدگی فیزیولوژیکی، ارتفاع بوته و طول خوشه با اندازهگیری 12 بوته و تعداد دانههای پر، پوک در خوشه و وزن هزار دانه با شمارش 15 خوشه در هر کرت تعیین گردیدند. تعداد خوشه در هر بوته با شمارش10 بوته تعیین و از میانگین آن در محاسبه استفاده گردید. جهت تعیین عملکرد دانه (شلتوک) و عملکرد بیولوژیک، دو مترمربع از وسط هر کرت آزمایشی را کفبر نموده وپس از جدا کردن دانه از کاه و کلش، برای مدت 48 ساعت در دمای 70 درجه سانتیگراد در داخل آون قرار داده و سپس عملکرد دانه و بیولوژیک محاسبه شدند. با تعیین عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت نیز محاسبه گردید (صداقت و همکاران، 1392). اندازهگیری میزان نیتروژن به با استفاده از دستگاه کجلتک انجام گرفت (امامی، 1375).
برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزارSAS نسخه 1/9 و برای مقایسه میانگینها از آزمون دانکن در سطح احتمال پنج درصد استفاده شد.
نتایج و بحث
ارتفاع بوته
بر اساس نتایج تجزیه واریانس دادهها (جدول 3)، از نظر ارتفاع بوته، تیمارها دارای اختلاف معنیداری در سطح احتمال یک درصد بودند. مقایسه میانگین دادهها نشان داد که حداکثر ارتفاع با میانگین 3/130 سانتیمتر متعلق به تیمار T7بود که در آن از کود نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم استفاده گردید، هر چندکه با تیمارهای T1، T2، T4 و T5اختلاف معنیداری نشان نداد. حداقل ارتفاع نیز با میانگین 118 سانتیمتر مربوط به تیمار T3(مصرف کود دامی) بود که با تیمارهای T6 و T8 در یک گروه آماری قرار گرفت (جدول 4). افزایش ارتفاع بوته در تیمار T1 یا شاهدی که هیچ گونه کود نیتروژنی دریافت نکرده بود ممکن است به عوامل مدیریت زراعی از جمله اثرپذیری مستقیم ارتفاع بوته از عمق آب داخل کرت مربوط گردد، بهطوری که با افزایش عمق آب داخل کرت بر ارتفاع بوته افزوده گردید. اثر کاربرد باکتری آزوسپیریلوم در افزایش ارتفاع بوته را نیز میتوان مستقیماً به افزایش تثبیت بیولوژیکی نیتروژن نسبت داد. افزایش میزان نیتروژن، ارتفاع بوته و سرعت رشد محصول را افزایش میدهد (Fageria and Santos, 2008)، در حالی که کمبود نیتروژن سبب کاهش ارتفاع و قدرت پنجهزنی در غلات میشود (کامکار و همکاران، 1390). مصرف کود شیمیایی کامل همراه با مکملهای کود آلی بهدلیل بهبود شرایط تغذیهای و فراهم شدن عناصر مورد نیاز جهت رشد گیاه، سبب افزایش ارتفاع بوته برنج میگردد (عاشوری و همکاران، 1392). کود زیستی نقش ویژهای در تولید و ترشح هورمونهای رشد نظیر اکسین و جیبرلین دارد که همراه با تثبیت نیتروژن، باعث رشد بهتر و افزایش ارتفاع بوته میشود (Kandil et al., 2004). دیوسالار و همکاران (1390) گزارش نمودند که بیشترین ارتفاع بوته از تیماری حاصل شد که در آن از تلفیق کود ارگانیک Biol555 و 100 درصد کود نیتروژن در سه تقسیط استفاده گردید. سایر محققان Yoseftabar, 2013)؛ Tayefe et al., 2014) اظهار داشتند که با افزایش مصرف کود نیتروژن تا یک حد معین، ارتفاع گیاه برنج به طور تصاعدی افزایش مییابد.
طول خوشه
نتایج نشان داد که تیمارهای کودی اثر معنیداری بر صفت طول خوشه در سطح احتمال پنج درصد داشتند (جدول 3). حداکثر طول خوشه با میانگین 27 سانتیمتر متعلق به تیمارهای T4 (کاربرد باکتری آزوسپیریلوم)، T5(کاربرد تلفیقی کود دامی و باکتری آزوسپیریلوم) و T6(کاربرد تلفیقی نیتروژن و کود دامی) بود، اگرچه با تیمارهای T2، T3، T7 و T8 تفاوت آماری معنیداری نداشت. حداقل مقدار طول خوشه نیز با میانگین 23 سانتیمتر مربوط به تیمارT1 (شاهد یا عدم مصرف کود) بود (جدول 4). بهطور کلی به جز تیمار T1 که در آن هیچ گونه کودی مصرف نشد، سایر تیمارها از نظر طول خوشه دارای اختلاف معنیداری نبودند. طول خوشه از صفتهای مهمی است که در عملکرد گیاه نقش مهمی دارد بهطوریکه هر چه طول خوشه بلندتر و تعداد دانههای پر شده در خوشه بیشتر باشد، عملکرد افزایش مییابد. این صفت عمدتاٌ ژنتیکی میباشد، ولی تحت تأثیر عوامل مختلف محیطی نظیر میزان تابش و مواد غذایی قرار میگیرد (نصیری، 1379).
جدول 3: تجزیه واریانس صفات مرفولوژیکی برنج رقم طارم هاشمی تحت تأثیر تیمارهای کود دامی، نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم
منابع تغییرات
|
درجه آزادی
|
ارتفاع بوته
|
طول خوشه
|
تکرار
|
2
|
292/5
|
167/0
|
تیمار
|
7
|
**024/87
|
*946/5
|
خطا
|
14
|
577/1
|
786/1
|
ضریب تغییرات (درصد)
|
|
00/1
|
20/5
|
* و **: به ترتیب بیانگر اختلاف معنیدار در سطوح احتمال پنج و یک درصد میباشند.
جدول 4: مقایسه میانگین صفات مرفولوژیکی برنج رقم طارم هاشمی تحت تأثیر تیمارهای کود دامی، نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم
تیمار
|
ارتفاع بوته (سانتیمتر)
|
طول خوشه (سانتیمتر)
|
T1
|
a7/129
|
b00/23
|
T2
|
a7/129
|
a33/26
|
T3
|
b0/118
|
ab33/25
|
T4
|
a0/128
|
a00/27
|
T5
|
a7/128
|
a00/27
|
T6
|
b0/119
|
a00/27
|
T7
|
a3/130
|
ab00/25
|
T8
|
b0/120
|
ab00/25
|
حروف مشابه در هر ستون به منزله عدم وجود اختلاف معنیدار بر اساس آزمون چند دامنهای دانکن در سطح احتمال پنج درصد میباشد.
T1: شاهد (عدم مصرف کود دامی، نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم)،T2 : مصرف کود نیتروژن، T3: مصرف کود دامی (گاوی)، T4: کاربرد باکتری آزوسپیریلوم، T5: کود دامی+ باکتری آزوسپیریلوم، T6: کود نیتروژن+ کود دامی، T7: کود نیتروژن + باکتری آزوسپیریلوم و T8: کود دامی+ نیتروژن+ باکتری آزوسپیریلوم.
مصرف همزمان کود شیمیایی و مکملهای کود آلی بهدلیل تأمین عناصر پرمصرف و کممصرف مورد نیاز گیاه در طی دوره رشد و همچنین بهبود فرآیندهای فتوسنتزی، سبب افزایش طول خوشه برنج میگردد (عاشوری و همکاران، 1392). براساس تحقیقهای بهعمل آمده توسط سایر محققان مشخص شد که سطوح بالای نیتروژن سبب افزایش طول خوشه به میزان قابل توجهی میشود (خرمفرهادی و فربودی، 1390). همچنین، Arif و همکاران (2014) با بررسی اثرات کودهای آلی و غیرآلی بر عملکرد و اجزای عملکرد برنج اظهار نمودند که طول خوشه برنج (79/26 سانتیمتر) با کاربرد ترکیبی کمپوست و 50 درصد کود نیتروژن توصیه شده، بهطور معنیداری افزایش یافت.
تعداد خوشه در بوته
نتایج تجزیه واریانس نشان داد که از نظر تعداد خوشه در بوته، تیمارها دارای اختلاف معنیداری در سطح احتمال یک درصد بودند (جدول 5). بیشترین تعداد خوشه در بوته با میانگین 27 عدد خوشه، مربوط به تیمار T7(کاربرد تلفیقی نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم) بود که با تیمارهای T2 (نیتروژن)، T6(کاربرد تلفیقی نیتروژن و کود دامی) و T8 (کاربرد تلفیقی نیتروژن، کود دامی و باکتری آزوسپیریلوم) اختلاف آماری معنیداری نداشت. کمترین تعداد خوشه در بوته نیز با 42 درصد کاهش، متعلق به تیمار T1 (شاهد یا عدم مصرف کود) بود (جدول 6). در واقع، تیمارهایی که کود شیمیایی نیتروژن دریافت کرده بودند، از تعداد خوشه در بوته بیشتری در مقایسه با تیمارهایی که کود شیمیایی نیتروژن در آنها استفاده نگردید، برخوردار بودند. اثر مثبت نیتروژن در افزایش تعداد خوشه ناشی از افزایش تعداد پنجه بارور در بوته است که ممکن است منجر به افزایش تعداد خوشه در بوته گردیده باشد. نتایج بهدست آمده توسط Bagayoko (2012) مبنی بر این که با مصرف کود نیتروژن به مقدار توصیه شده به واسطه افزایش تعداد پنجه در متر مربع، تعداد خوشه در متر مربع نیز افزوده میگردد، با نتایج این آزمایش مطابقت دارد. Akita (1989)، اظهار داشت که تشکیل خوشهها تحت تأثیر جذب نیتروژن و دسترسی به کربوهیدراتها در طول مرحله زایشی قرار میگیرد و نیتروژن بالاتر در بافتهای گیاهی موجب تمایز بهتر خوشهها و عرضه بهتر مواد فتوسنتزی مورد نیاز برای به حداقل رساندن ریزش خوشهها در طول مرحله زایشی میگردد.
افزایش عملکردهای گیاه زراعی بهدلیل کاربرد نیتروژن ممکن است با افزایش تعداد خوشه در غلات مرتبط باشد (کامکار و همکاران، 1390). مشابه نتایج این آزمایش، ملکی و همکاران (1389) اظهار نمودند که ترکیب کود شیمیایی نیتروژنه همراه با کود زیستی ازتوباکتر منجر به افزایش تعداد سنبله (553 سنبله) در گندم گردید.Zayed و همکاران (2013) با بررسی اثرات تلفیقی کودهای نیتروژن و کمپوست مواد آلی بر عملکرد برنج در طی دو سال زراعی، اظهار نمودند که بیشترین تعداد خوشه در کپه در سال اول (15 خوشه) از مصرف 165 کیلوگرم در هکتار کود نیتروژن و در سال دوم (14 خوشه) از مصرف پنج تن در هکتار کمپوست کاه برنج+ 110 کیلوگرم در هکتار کود نیتروژن حاصل شد، در حالیکه کمترین تعداد خوشه در کپه در شرایط شاهد یا عدم مصرف کود بهدست آمد. این محققان علاوه بر این، بیان داشتند که کاربرد تلفیقی کود نیتروژن و کمپوست کاه برنج به واسطه افزایش قابلیت دسترسی گیاه به فسفر، حفظ باروری و بهبود خصوصیات خاک سبب افزایش تعداد خوشه در کپه گردیده است.
تعداد دانه پر در خوشه
تعداد دانه پر در خوشه تحت تأثیر تیمارهای مختلف کودی در سطح احتمال یک درصد معنیدار شد (جدول 5). مقایسه میانگین دادهها نشان داد که بیشترین تعداد دانه پر در خوشه با میانگین 122 عدد متعلق به تیمار T7(کاربرد تلفیقی نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم) بود و تیمارهایT8 (کاربرد تلفیقی نیتروژن، کود دامی و باکتری آزوسپیریلوم) و T6 (کاربرد تلفیقی نیتروژن و کود دامی) بهترتیب با میانگینهای 116 و 105 عدد دانه پر در خوشه در کلاس آماری بعدی قرار گرفتند. کمترین تعداد دانه پر در خوشه نیز با 31 درصد کاهش در تعداد دانه، متعلق به تیمار T5 (کاربرد تلفیقی کود دامی و باکتری آزوسپیریلوم) بود که با تیمار T3 (مصرف کود دامی) اختلاف معنیداری نداشت (جدول 6). در شرایطی که کودهای زیستی یا دامی همراه با کود شیمیایی نیتروژن (تیمارهای T8، T7 و T6) مورد استفاده قرار گرفتند، توانستند تعداد دانه پر در خوشه بیشتری را در مقایسه با مصرف هر یک از کودها به تنهایی یا کاربرد تلفیقی بدون مصرف کود شیمیایی نیتروژن (تیمار T5) تولید کنند. Liang و همکاران (2001) اظهار داشتند که با کاهش فرآوردههای فتوسنتزی، تعداد دانههای پر کاهش و فرآیند پرشدن دانه به تأخیر میافتد. این محققان معتقدند که ظرفیت منبع عامل محدود کننده در پرشدن دانه است. بنابراین میتوان بیان نمود که شرایط تغذیهای و فتوسنتز گیاه پس از مرحله گلدهی اهمیت زیادی در پر شدن دانه دارد (Venkateswarlu, 1976). ملکی و همکاران (1389) گزارش نمودند که با کاربرد همزمان کود نیتروژن و کود زیستی ازتوباکتر، تعداد دانه در سنبله گندم به طور معنیداری افزایش یافت که با نتایج این آزمایش مطابقت دارد.
تعداد گلچههای عقیم در خوشه
اثر تیمارهای کودی بر تعداد گلچه عقیم در خوشه در سطح احتمال یک درصد معنیدار بود (جدول 5). بیشترین تعداد گلچه عقیم در خوشه با میانگین شش عدد مربوط به تیمارهای T1(شاهد) و T4 (کاربرد باکتری آزوسپیریلوم) بود و کمترین آن با میانگین سه عدد متعلق به تیمار T7(کاربرد تلفیقی نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم) بود که با تیمارهای T3، T6 و T8 اختلاف آماری معنیداری نشان نداد (جدول 6). در نتایجی مشابه، محققان گزارش نمودند که بیشترین تعداد گلچه عقیم (24 عدد) در شرایطی حاصل شد که گیاه کود شیمیایی نیتروژن دریافت نکرده و تنها از کمپوست آزولا استفاده گردید (دیوسالار و همکاران، 1390). Zayed و همکاران (2013) اظهار نمودند که بیشترین درصد خوشه عقیم در شرایط شاهد یا عدم مصرف کود حاصل شد و کمترین درصد خوشه عقیم در سالهای 2010 و 2011 زمانی بهدست آمد که بهترتیب از هفت تن در هکتار کود دامی+ 110 کیلوگرم در هکتار کود نیتروژن (سه درصد) و پنج تن در هکتار کمپوست کاه برنج+ 110 کیلوگرم در هکتار کود نیتروژن (3/2 درصد) استفاده گردید.
وزن هزار دانه
از نظر وزن هزار دانه، تیمارها دارای اختلاف معنیداری در سطح احتمال یک درصد بودند (جدول 5). مقایسه میانگین دادهها نشان داد که بیشترین وزن هزار دانه به مقدار 97/25 گرم متعلق به تیمار T5 (کاربرد تلفیقی کود دامی و باکتری آزوسپیریلوم) بود که با تیمار T3 (کاربرد کود دامی) با میانگین 69/25 گرم وزن دانه تفاوت آماری معنیداری نداشت. کمترین میزان وزن هزار دانه نیز با 8/3 درصد کاهش، مربوط به تیمار T7(کاربرد تلفیقی نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم) بود (جدول 6). بهنظر میرسد افزایش تعداد دانه پر در خوشه در تیمار T7 سبب شد تا مواد فتوسنتزی اختصاص یافته به هر یک از دانهها، بهدلیل رقابت بین دانههای موجود برای جذب این مواد کاهش یابد و نهایتاً از وزن هزار دانه آن کاسته گردید. بهگونهای که تیمار T5 که کمترین تعداد دانه پر در خوشه را داشت، ولی از نظر وزن هزار دانه برتر از سایر تیمارها بود. گزارش شده که مصرف کود نیتروژن تا یک حد معینی (150 کیلوگرم در هکتار کود اوره) سبب افزایش وزن هزار دانه و متعاقب آن عملکرد دانه برنج میگردد (Pramanik and Bera, 2013). عموآقایی و همکاران (1382) نیز اظهار داشتند که با مصرف دو سویه از باکتری آزوسپیریلوم، وزن هزار دانه بهطور معنیداری نسبت به شاهد یا عدم مصرف باکتری افزایش یافت.
عملکرد دانه
اثر تیمارهای کودی بر عملکرد دانه در سطح احتمال یک درصد معنیدار شد (جدول 5). بیشترین عملکرد دانه با میانگین 4298 کیلوگرم در هکتار متعلق به تیمار T8 بود که در آن از تلفیقی از کود نیتروژن، کود دامی و باکتری آزوسپیریلوم استفاده گردید. همچنین، تیمارهای T6 (کاربرد تلفیقی نیتروژن و کود دامی) و T7 (کاربرد تلفیقی نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم) بهترتیب با میانگینهای 4078 و 3969 کیلوگرم در هکتار عملکرد دانه در کلاس آماری بعدی قرار گرفتند. کمترین عملکرد دانه نیز با میانگین 2553 کیلوگرم در هکتار مربوط به تیمار T1(شاهد یا عدم مصرف کود) بود (جدول 6). افزایش عملکرد دانه در تیمار T8 را میتوان به ارتباط مؤثر بین سه نوع کود ذکر شده نسبت داد. به گونهای که مصرف کود نیتروژن همراه با کود زیستی یا دامی (تیمارهای T8، T7 و T6)، عملکرد دانه را بهطور معنیداری نسبت به مصرف هر یک از کودها به تنهایی یا شاهد افزایش داده است. بهنظر میرسد کود دامی با بهبود خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک و باکتری آزوسپیریلوم از طریق تثبیت بیولوژیکی نیتروژن همراه با مصرف کود شیمیایی نیتروژنه سبب افزایش عملکرد دانه برنج میگردند. با توجه به این که کودهای دامی و زیستی، عناصر غذایی را به تدریج آزاد کرده و در اختیار گیاه قرار میدهند و از طرفی، کود شیمیایی نیتروژن نیز در مراحل مختلف رشد گیاه استفاده گردید، بنابراین گیاه میتواند در تمام طول دوره رشد خود از این عناصر استفاده نماید که نهایتاً سبب بهبود عملکرد دانه گردید. اگرچه تیمار T7 از نظر تعداد دانه پر در خوشه نسبت به تیمار T8 برتر بود ولی تیمار T8 بهدلیل وزن هزار دانه بالاتر، مقدار بیشتر نیتروژن موجود در کاه و دانه و در دسترس بودن آن در طی مرحله رویشی و زایشی که منجر به کاهش تعداد گلچه عقیم در آن گردید، عملکرد دانه بیشتری تولید نمود.گزارش شده که مصرف کود شیمیایی کامل به همراه مکملهای کود آلی بهدلیل افزایش فعالیت فتوسنتزی و انتقال مجدد مواد پرورده از برگها به دانه، سبب افزایش عملکرد نهایی دانه گردید (عاشوری و همکاران، 1392). نتایج بسیاری از مطالعهها نیز حاکی از آن است که تلقیح باکتری آزوسپیریلوم و افزایش مقدار کود نیتروژن مصرفی تا یک حد مشخصی، سبب افزایش معنیدار عملکرد دانه برنج میگردد (ابراهیمی و همکاران، 1390؛ اصفهانی و همکاران، 1384؛ آذرپور، 1389؛ محمدیان و همکاران، 1389؛ Pedraza et al., 2009؛ Khorshidi et al., 2011). Tilahun و همکاران (2013) نیز با بررسی اثرهای کودهای دامی و شیمیایی بر رشد و عملکرد برنج گزارش نمودند که بیشترین عملکرد دانه (01/5 تن در هکتار)، از تیمار ترکیبی 15 تن در هکتار کود دامی+ 120 کیلوگرم در هکتار کود نیتروژن+ 100 کیلوگرم در هکتار کود فسفر بهدست آمد.
عملکرد بیولوژیک
عملکردبیولوژیک تحت تأثیر تیمارهای کودی در سطح احتمال یک درصد قرار گرفت (جدول 5). بیشترین عملکرد بیولوژیک با میانگین 7812 کیلوگرم در هکتار متعلق به تیمار T6(کاربرد تلفیقی نیتروژن و کود دامی) بود که با تیمارهای T2 (کاربرد کود نیتروژن) و T8 (کاربرد تلفیقی نیتروژن، کود دامی و باکتری آزوسپیریلوم) اختلاف معنیداری نداشت. کمترین میزان عملکردبیولوژیک نیز با میانگین 4722 کیلوگرم در هکتار متعلق به تیمار T1 (شاهد یا عدم مصرف کود) بود که با تیمارهای T3 (کاربرد کود دامی) و T4 (کاربرد باکتری آزوسپیریلوم) در یک گروه آماری قرار گرفت (جدول 6). به نظر میرسد در شرایطی که نیتروژن در اختیار گیاه باشد، فعالیتهای فتوسنتزی افزایش یافته و عملکردبیولوژیک به واسطه رشد رویشی (ارتفاع بوته بالاتر، سطح برگ و پنجهزنی بیشتر) و زایشی (عملکرد دانه بالا) افزایش مییابد. مصرف بیشتر مقادیر کود نیتروژنه باعث افزایش وزن خشک کل گیاه میگردد (ملکی و همکاران، 1389). غلظت بالاتر نیتروژن کاه در تیمارهایی که کود شیمیایی نیتروژن دریافت کردند، بهدلیل افزایش فتوسنتز و رشد اندام هوایی گیاه، نهایتاً منجر به افزایش عملکردبیولوژیک گردید. عاشوری و همکاران (1392) گزارش نمودند که بیشترین عملکردبیولوژیک به واسطه افزایش تعداد پنجه و ارتفاع بوته، از تیمار ترکیبی کود شیمیایی کامل و مکملهای کود آلی بهدست آمد که با نتایج این آزمایش مطابقت دارد. Gang و همکاران (2008) نیز در بررسی اثرهای کاربرد کودهای دامی و شیمیایی بر عملکرد برنج اظهار داشتند مقدار ماده خشک کل با کاربرد تلفیقی کود شیمیایی کامل و کود دامی (NPKM) بهطور معنیداری در مقایسه با مصرف هر یک از کودهای شیمیایی کامل یا دامی افزایش یافت.
شاخص برداشت
نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر تیمارهای مختلف کودی بر شاخص برداشت در سطح احتمال یک درصد معنیدار شد (جدول 5). مقایسه میانگین دادهها نشان داد که بیشترین میزان شاخص برداشت با میانگین 30/65 درصد متعلق به تیمار T5 (کاربرد تلفیقی کود دامی و باکتری آزوسپیریلوم) بود که با تیمار T7 (کاربرد تلفیقی نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم) با میانگین 82/59 درصد اختلاف آماری معنیداری نشان نداد. کمترین میزان شاخص برداشت نیز به ترتیب با میانگینهای 43/50 و 21/52 درصد متعلق به تیمارهای T4 (کاربرد باکتری آزوسپیریلوم) و T6 (کاربرد تلفیقی نیتروژن و کود دامی) بود که با تیمارهای T1، T2، T3 و T8 در یک گروه آماری قرار گرفتند (جدول 6).
جدول 5: تجزیه واریانس عملکرد و اجزای عملکرد دانه برنج رقم طارم هاشمی تحت تأثیر تیمارهای کود دامی، نیتروژن و باکتری آزوسپیریلوم
منابع تغییرات
|
درجه آزادی
|
تعداد خوشه در بوته
|
تعداد دانه پر در خوشه
|
تعداد گلچه عقیم
|
وزن هزار
دانه
|
عملکرد
دانه
|
عملکرد ب
یولوژیک
|
تکرار
|
2
|
125/0
|
800/28
|
005/0
|
210/0
|
500/2845
|
375/277128
|
تیمار
|
7
|
**089/56
|
**472/563
|
**679/4
|
**237/0
|
**476/1314724
|
**452/4018210
|
خطا
|
14
|
268/2
|
837/6
|
039/0
|
027/0
|
262/4018
|
185/189227
|
ضریب تغییرات (درصد)
|
|
51/6
|
59/2
|
86/3
|
64/0
|
80/1
|
89/6
|
* و **: به ترتیب بیانگر اختلاف معنیدار در سطوح احتمال پنج و یک درصد میباشند.
جدول 6: مقایسه میانگین عملکرد و اجزای عملکرد دانه